خانه، زندگی، کار ...
اسباببازیهای آدمبزرگها را نمیتوان در آغوش گرفت
من همین عروسک کوچولوی خودم
همین کوآلا کوچولوی خودم را دوست دارم
عکس از: رضا
آنه، تکرار غریبانهی روزهایت چگونه گذشت...
وقتی از خواب بیدار میشی، میفهمی
میتونی خیلی راحت...
یعنی واقعا میتونی بگی آره هفده سال گذشت.
درسته توی این هفده سال شاید خیلی شمعها روشن کرده باشی، اما اینا دیگه به دردت نمیخوره.
باید به فکر شمعهای بزرگتر و بیشتر باشی.
پس فوتشون کن
هـــــــــــــــــــــــــــــــــی
تولد تولد تولدت مـــــــــــــــبارک
به قول داداشم:
به قول اوریانا فالاچی:
درد با ما به دنیا میآید، با ما بزرگ میشود و با ما آنقدر یکی میشود که فکر میکنیم مثل دستها و پاهامان که همیشه با ماست، درد هم باید با ما باشد.