من، تنهایم نمیگذارد. نوک بینیام، هنوز سرخ است. سرم کم کم دارد خوب میشود. به گونههام چیزی کمشباهت به آب نشسته است. تقویم را شبیه کتابهام ورق میزنم. امروز 23 بهمن است و جلویش نوشته: تولد فاطمه جون. من عاشق خط مامانم هستم. منتظر سورپرایزی هستم که خدا برایم در نظر گرفته است.
سلام فاطیما جان
تنها؛ تنهایی پاتوق لحظه های من است .
***
چه زیبا گفتی . . . . ضمنا تولدت مبارک .
امیدوارم همیشه عاشق و موفق باشی
سلام فاطیماه گاهی بعضی نوشته هارو که میخونم دوست دارم تو عمق چشای اونی که داره مینویسه نگاه کنم و همه حرفای ته دلشو از تقدس چشماش بخونم.. به کلبه ی منم سر بزن و با نظرات بهاریت شادم کن
وبلاگ جدیدم اینه... آسمونت آبی فاطیماه جان
خدا چه در نظر گرفته بود برات؟
سلام دوست خوبم . منتظر پست جدید هستم .
من آپم خوشحال میشم بیای
خب ... چرا نمی نویسی؟
چقدر اینجا قشنگ شدههههههههههههههههه
سال نوت مبارک عزیز دلم
دیگه به من سر نمیزنی ;)
سورپرایزش چی بود حالا؟;)